جدول جو
جدول جو

معنی پیشروی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشروی کردن
پیش رفتن از جای خود فراتر رفتن، ترقی کردن کمال یافتن، در آمدن در مجاور گذشتن از حد طبیعی و در آمدن در حیطه مجاور (چنانکه لشکری از مرز بگذرد)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروی کردن
تصویر پیروی کردن
متابعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروی کردن
تصویر پیروی کردن
((~. کَ دَ))
اقتدا کردن، متابعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس روی کردن
تصویر پس روی کردن
پیروی کردن تبعیت کردن اتباع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگویی کردن
تصویر پیشگویی کردن
گفتن از پیش، خبر دادن امور از پیش از وقوع غیب گویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشرفت کردن
تصویر پیشرفت کردن
پیشروی کردن، جلو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گستاخی کردن بیشرمی کردن: سپر از غمزه مست تو بیندازد چرخ با دو ابروی خود کس نکند پیشانی. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشرفت کردن
تصویر پیشرفت کردن
Progress, Advance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fortschreiten, Fortschritte machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
просуватися , прогресувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
posuwać się, robić postępy
دیکشنری فارسی به لهستانی
vooruitgaan, vooruitgang boeken
دیکشنری فارسی به هلندی
ก้าวหน้า , พัฒนา
دیکشنری فارسی به تایلندی
يتقدّم , تقدّم
دیکشنری فارسی به عربی
आगे बढ़ना , प्रगति करना
دیکشنری فارسی به هندی
להתקדם , להתקדם
دیکشنری فارسی به عبری
এগিয়ে যাওয়া , অগ্রগতি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
آگے بڑھنا , ترقی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
مظفر ساختن غالب گردانیدن فاتح ساختن: مرا گر جهاندار پیروز کرد شب تیره بر بخت من روز کرد. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشوا کردن
تصویر پیشوا کردن
مقتدی کردن راهبر کردن رئیس قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
سبقت گرفتن پیش افتادن پیشی گرفتن: هر آن کس که در کار پیشی کند بکوشد که آهنگ بیشی کند. (شا. بخ 2375: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشی کردن
تصویر پیشی کردن
پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید